گریه کنم یا نکنم ...


زندگی

بالاخره راز زندگی را فهمیدم... سه چیز است : عشق !.. عشق! .. عشق! ..

گریه کنم یا نکنم ، حرف بزنم یا نزنم

من از هوای عشق تو ، دل بکنم یا نکنم 

 

با این سوال بی‌ جواب ، پناه به آینه می برم

خیره به تصویر خودم ، می پرسم از کی‌ بگذرم

 

یه سوی این قصه تویی‌ ، یه سوی این قصه منم

بسته به هم وجود ما ، تو بشکنی ، من می شکنم

گریه کنم یا نکنم ، حرف بزنم یا نزنم

من از هوای عشق تو ، دل بکنم یا نکنم

 

نه از تو می ‌شه دل برید ، نه با تو می ‌شه دل سپرد

نه عاشق تو می ‌شه موند نه فارغ از تو می ‌شه موند

هجوم بن بست رو ببین ، هم پشت سر ، هم رو به رو

راه سفر با تو کجاست من از تو می پرسم بگو

 

گریه کنم یا نکنم ، حرف بزنم یا نزنم

من از هوای عشق تو ، دل بکنم یا نکنم

تو بال بسته ی منی‌ ، من ترس پرواز تو ام

برای آزادی عشق از این قفس من چه کنم

 

 

 آدم ها بهم گل می دهند چون معنای حقیقی عشق در گلها نهفته است.کسی که سعی کند صاحب گلی شود پژمردن زیبایی اش را هم می بیند.اما اگر به همین بسنده کند که گلی را در دشتی بنگرد،همواره با آن می ماند.چون آن گل با شامگاه،با غروب خورشید،با بوی زمین خیس و با ابر های افق آمیخته است.

 

تو هرگز مال من نمی شوی، و برای همین ،برای همیشه تو را خواهم داشت.! تو امید روزهای تنهایی من،اضطراب لحظه های تردید من ،و یقیق لحظه های ایمان من هستی...

پائولو کوئلیو



نوشته شده در دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:,ساعت 10:25 توسط رضوان| |


Power By: LoxBlog.Com